و تصميم گرفته ايم با شيوه نوين داوري و انتخاب داوران نيک نام و بي طرف کشور شايسته سالاري را به جشنواره ها باز گردانيم
هدف ديگر مقابله با دست هاييست که بدنبال ايجاد تفرقه بين شاعران و هنرمندان کشورند
ما بدنبال اتحاديم
و قدرت را پيش از آن که در مقام و پول ببينيم
در وحدت دوستان شاعر و نويسنده و هنرمند خود مي بينيم

سلام جناب آقاي خواجات

بسيار خوشحالم كه از طريق دوستان با وبلاگ پر بارتون آشنا شدم خدا را از اين بابت واقعا سپاسگزارم.

استاد عزيز افتخار مي كنم كه نگاه بارونيت را بر آخرين شعرم بباري

چشم به راهتون هستم

خطاب به جنبش هاي نامنظم

عليرضا عباسي را هم که اضافه کرديد. پس تو ميثم متاجي و ثريا کهريزي و عباسي . فعلا 4 تا لابد بايد منتظر بعدي ها هم باشيم. ايرادي ندارد . هستيم. نمي دانم دنبال چه چيزي مي گرديد. ااما به شما دوستان پيشنهاد مي کنم که دست برداريد.شعر آنقدر کثيف شده که شايد نيازي ديگر به آرمان خواهي ها نباشد. به هر حال منتظر بودم سکوت شماها بشکنه. شايد هم فکر مي کنيد از وقتي که مثلا جنبش شما به راه افتاد همه به لانه هايشان رفتند و بحث ها خوابيد
هجوووووووووم

سلام خواجات عزيز

به روزم با شعر« زني شبيه او» و منتظر حضور شما هستم

موفق باشيد وشاعرتر

خداحافظ.

تو سهل و ممتنعي...

چون چشمه‌ که به دست نمي آيي

مگر آنگاه که روان شود

*

براي تو چونان صدف مي گشايم

و روياهاي تو با من به لقاح مي نشينند

و مرواريد سياه و بي‌تاي تو را بارور مي شوم

*

ما بايد که پرواز کنيم چون دو خط موازي

با هم، که به هم نمي پيوندند

که نيز از يکديگر دور نمي شوند

و عشق، همين است.

مرسي كه آمديد به مهماني نرگس

آقاي خواجات عزيز چه قدر خوشحالم كه به طور اتفاقي وبلاگ شما را ديدم . ياد آن روزها در دانشكده ي ادبيات اهواز و دكتر وحيديان و دكتر حميديان و دكتر صالح حسيني و تدين و امامي و .... ياد باد آن روزگاران و شما كه به هيچ قسمي كوتاه نمي آمديد از شعر ويژه ي خودتان و دوستانتان ! چه قدر بحث و چه قدر دانستگي در زير آن سقف كوچك مبادله مي شد. و حالا گمان مي كنم كه شما به جايگاه خود در شعر معاصر دست يافته ايد و نميشود از اسم شما به راحتي گذشت . من حالا در دانشگاه گرگان تدريس مي كنم. ايميلم را ضميمه مي كنم تا راهي براي ارتباط برقرار باشد . موفق تر ببينم شما را همكلاسي روزگار ان سبز .

سلام بهزاد خواجات

بروزم به شعر كبري مولائي

از آن آن كه از آن ام!!

وقت و حوصله بود بيا

جنبش نا منظم عليه مصادره گرايي شعر هشتاد از شاعران دعوت کرده و مي کند تا عليه اين جريانات مصادره گرا و گروه محور نظرات خود را بيان کنند. در اين جنبش همه خود ليدر اند و پاشايي نيست تا معرف شان در اعتماد و جاهايي ديگر باشد. به ادبيات راديکاليسم هم اعتنايي ندارند. حلقه ملقه ايي هم نيستند. مثل فلاح رنگ هم ندارند نقاشي بکشند. خودشان اند. حرف مي زنند. مي نويسند . خط نمي گيرند. انديشه مندند. مرام نامه و اساس نامه ايي ندارند که تسليم اش شوند . مرام شان حضور شعر است به گونه هنري اش. انسان مداخله گر نتواند تن مرده شعر معاصر ايران را (حال که شعر ندارد با حرف هاي عبث)درگور بلرزاند.

آن كس كه از انهدام قلبش سخن مي گويد لبخند تعارف ميكند

سلام استاد عزيزم

به روزم با كيميا خاتون

نرگس

سلام ..

با يه شعر تاره به روزم