اول فاتحه اي به روح پدر و مادر كسي كه باني اين ترنت بوده مي فرستم و...
سالها پيش كه آثار بزرگاني چون شما را مي خواندم هيچگاه نمي توانستم متصور شوم كه شما شعر طفل ني سواري چون مرا بخوانيد كه هيچ،نظرتان را هم در مورد آن بفرماييد...
فرموده بوديد كه شعر اين كمترين فاقد زيباشناختي ست!...
وقتي كه بهزاد خواجات اين جمله را بگويد ديگر جايي براي اعتراض باقي نمانده و به ديده ي منت مي پذيرم!
اما...
اما آيا بعد مفهوم گرايي اين شعر شما را به اين نظر وانداشته است؟
چند روز پبش منوچهري را مي خواندم...
اما براي من جاي تعجب داشت،چطور مي شود كسي كه تعداد تصاوير شعري اش شايد از كل تصويرهاي دواوين قرن چهار و پنج نيز بيشتر باشد؛در اشعاري مانند اين:
جهانا چه بدمهر و بد خو جهاني/چو آشفته بازار بازارگاني...
به جايي مي رسد كه تقريبا فاقد هرگونه تصويري است!
پاسخ را نمي گويم،زيرا كه بهتر از من ميدانيد!
[البته من قصد مقايسه ندارم كه چنين مقايسه اي نه از خردمنديست و نه من چنين خبطي مي كنم!]
باز هم تكرار مي كنم،فرموده ي هرجند كوتاه اما خردمندانه شما افق تازه اي را در برابر من گشود!
اميد به بودنتان و استفاده از آموزه هاي شما استاد بزرگوار!