سلام خواجات عزيز ! در كيلومتر مرداب منتظر حضور ارزشمندتون و نظرات نقد شما نشسته ام .

راستي تجديد چاپ كتابا تون رو تبريك عرض مي كنم و البته اون نچاپيده رو هم !!!...

سلام

ممنون كه جواب داديد

با دو تا نوشته به روزم ممنون ميشم نظر شمارو كه واقعا صادق و قابل پذيرش هست رو بدونم

سلام آقاي خواجات .
از اينکه به وبلاگ بنده آمديد متشکرم .
حضورتان خوشحالم کرد .
با يک شعر به روزم .
حضورتان خوشحالم ميکند .

وبلاگ شخصي هرمز علي پور آغاز به کار کرد--- در صورت تمايل به تبادل لينک الواح شفاهي را مطلع سازيد

براي خواندن نقدي بر خوانديدني به باغ طلا بياييد

در ضمن لينك شديد

البته اگر موافقيد ؟؟؟

سلام بر شما جناب خواجات

سپاس من براي شما كه توجه داريد و اين خود توفيقي ست . در ضمن علت العلل تاثير پذيري اين حقير در فورم و معنا و ساختار كار از آقايان ابتهاج و نادر پور نيست طبق فرمايش شما مي خواستم از حيث تطبيق ادبي يك مثالي عنوان مي كرديد. چرا كه ما هر چه بيشتر در طبيعت استغراق داشته باشيم آن هم به طرزي عدول يافته و صميمي و مانوس ... اين تداعي شايد براي مخاطب يك نوع مشابهت باشد . يعني سطح يك شاعر با اين قياس نه از جهت نقطه نظر تاريخي حالت كاملي دارد چرا كه نيازها و حوائج و ماده در هر بخشي از زمان و مكان حالات خود را دارد . در ضمن استاد گرامي يك وبلاگ در راه پدر شعر نو تاسيس كرده ام چند ماهي مي شود مي توانيد ديدن كنيد...

دوستتان دارم ...

نيما يوشيج

وبلاگ

عرض حضور...

سلام دكتر بهزاد عزيز....خوشحال شدم....حتمن تهيه مي كنم..../ به تو فكر مي كنم /به چاقويي كه تا استخوانم فرو رفته/ و اندوه اناريست كه دهانم را گس مي كند/ اي كاش مي دانستي دنيا از سوراخ مورچه ها چقدر كوچك است.../

با درود!
گزارش کامل رونمايي از مجموعه شعرم تو/تهران/1385 ، در نشر ثالث را در وبلاگم مي تواني بخواني. ممنون

سلام آقا خواجات

با دو شعر فرامندرنيسم به روزم.

سلام بر آقاي خواجات گرامي

با دو شعر سپيد : آفتاب فرحناک و راهبانه

شما را به خويشتن خود دعوت مي کنم

منت مي گذاريد...

از معدود شاعراني هستيد كه درگير باند بازي هاي رايج و حاشيه هاي متداول و كثيف بين شاعران نشديد و حداقل و جدا از شعر از اين لحاظ براي من قبال احترام هستيد

موفق باشيد

خدانگهدار

راستي ... ! سلام /

براي تو که سکوتم را با صداي بلند خطاب نمي کني
...
بت من پيش از آنکه بتراشمت به تو ايمان آورده ام
مي پرستمت , پس از آنکه بشکنمت
...
شعرِ تو , ارگاسم کلمات عقيم است از پشت واژه هايت که نگاهت مي کنم پيامبر رانده شده ايي را مي بينم که روزي تمام وحي هايش را بين سينه هاي يک زن مبدل به شعر کرد و با اوراق کتاب آسمانيش براي کودکان قومش فرفره ساخت , معجزه اش ماه را دو برابر کردن بود .
پيامبري که شيطان دور از چشم خدا بر او سجده کرد کسي که ايمان نياورد
همانا که " ايمان را آورد ".