• وبلاگ : و سپس هيچ كس نبود
  • يادداشت : دايي نادر
  • نظرات : 5 خصوصي ، 85 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    دوست گرامي

    تفاوت آشكار يک بينا با نابيا در اين است كه فرد اول به هواي يك دشت دلفريب به خارستان يا لجن زار متوحش پا نمي گذارد ! اما شما با اين خصايص كودكانه در شعر فارسي هيچ تسخير و تاثير با نوع نگارش تان بر كساني كه به صلابت و حريت كار فكر مي كنند نمي گذاريد من نمي دانم آيا اين هنر است؟ كه وقتي يك انسان ابتدايي در مكالمات روز مره ي خودش هم رنگي از تشبيه و استعاره به كلامش مي دهد زبان شما با مطالعاتتان عريان و لخت مي شود به حكم اين كه با ذهنيت عوام - شعر خود را بسنجيد؟ دوست عزيز بايد بگويم ما از بينايي به عنوان كمال استفاده نمي كنيم. شعرهاي موسمي سر انجام آن به باد خواهد رفت ظرفت را چنان متلون و ظريف بساز و روحت را طوري در رنج و مشقت كار پاك كن كه فردايي فرزندت تو را به جرم سهل انگاري محكوم به ندانستن نكند. تو ايي كه مي داني - جهل بر تو عيب است . اين گونه اشعار را از صبح مي توان تا شب نوشت و تبديل به كتاب كرد سوي آن شهر آشنايي كسي سود مي برد كه فردا زيبايي را هر چه تمام تر به رخ خلايق بكشد ...

    پاسخ

    بنده چيزي از اين کامنت نفهميدم با اين حال مي گذارم که دوستان بخوانند و عبرت بگيرند! در ضمن اگر بين فعل و فاعل و مفعول ارتباطي يافتيد مرا نيز بي نصيب نگذاريد. والله مع الصابرين