با سلام واحترام

ممنون از لطف تان . با افتخار لينك شديد.

نظم تو نظام مي كند شعر مرا

هر لحظه به كام مي كند شعر مرا

دنيا همه آمدند و گفتند ولي

نقد تو تمام مي كند شعر مرا

*

بهزادجان سلام

شعر سپيدفارسي اكنون نياز يه يك شوك دارد

من و تو و اميد و سيروس و رضا و...آمادگي و اين پتانسيل را

داريم تا دريك اقدام حرفه اي حضورمقتدرانه شعرميتراييك را( با تحليل ساختارهايش)اعلام كنيم

سلام بهزادجان

راستش دارم كتابي درخصوص ساختار شعر ميتراييك درمي اورم .و درتيراژبالايي چاپ مي شودبرخودلازم دانستم از ديدگاه و نظريات حضرتعالي دراين كتاي استفاده كنم .لذالطفااگر چندين صفحه مارامفتخرنماييد ازشما سپاسگزارم .به شكل خصوصي باشد بهتراست .ضمنا تلفنتان را ندارم اگرتوانستيد متشكرم مسيج كنيد09166002779

با سلام

به داشتن استاد با سوادي مثل شما افتخار مي كنم

من به جز درس ادبيات درس هاي زياد ديگري هم از شما ياد گرفتم.

از صميم قلب براتون ارزوي موفقيت مي كنم

موئيد باشيد.

علي كپتان

آقاي خواجات سلام !

با :

نه آدونيس با پاريس

نه منوچهر با بوشهر

نه روجا با كليجا

ما با هيچ جاي زمين قافيه نيستيم

به روزم ومنتظر نقد ونظر شما

با سلام به شما . شعر كوتاه همانطور كه بهتر از من مي دانيد دنيايي فراخ در پس خود دارد . در واقع گاهي حرفهايي بزرگ را چنان در سطوري ساده بيان مي كند . كه شوكي بزرگتر را به مخاطب وارد مي كند . و گاهي حرفهايي ساده را آنقدر بزرگ بيان مي كند كه باز مخاطب در بهت فرو مي رود . در واقع آنچه را كه به معناي اقتصاد كلمه شنيده ايم در اين نوع شعر به زيبايي اجرا مي شود يعني منابع محدود ( كلمه ) عرضه بهينه و اثر بخش (شعر ) آيا واقعا اين كارهاي اراييه شده توسط شما در مقوله ي گفته شده جاي مي گيرد؟ مثلا شعر اول : ارتباط ليوان از نوع يكبار مصرفش با اسكندر و اين كه معنايي كه هنوز در ذهن شاعرش جامانده . و اينكه چه دريچه اي براي مخاطب گشوده ؟اما شعر دوم : فرض كنيم ابر و باد و مه .... همه در فكر اين باشند كه ما چيپس بخوريم . دوست من آيا اين خلق همان لحظات تكان دهنده است ؟ يا تا حدي كاريكلماتوري است كه با سرد شدن تب تند چيپس خوردن از ياد مي رود .اما شعر سوم : از اين كار نمي توان به سادگي گذشت كه الحق تا حد خوبي شعريتي تكاندهنده در خود دارد و سرك كشيدن در زندگي ساده ي ما همان مايي كه حالات مشوش يك زندگي هستيم .در مجموع وقتي به سراغ هم مي آييم كمي به شعرهايمان دقت كنيم و نقد من در اين راستا بود.

ممنونم جناب خواجات

از راهنمايي هايتان حتما استفاده مي كنم

مرسي كه قرم رنجه كرديد و آمديد

راستي وقت كرديد به وبلاگ شخصي ام نيز سري بزنيد...

با سلام

خوشحالم كه شما را در اين دنياي مجازي مي بينم وشعرهايتان را ...

با شعري كوتاه به روزم ومنتظر نقدتان:

نه آدونيس با پاريس

نه منوچهر با بوشهر

نه روجا با كليجا

ما با هيچ جاي زمين قافيه نيستيم ...

سلام

نمي توانم نگويم كه بعد از مدت كوتاهي كه نبوديد با اين چند شعر غافلگير شدم . مگر كجا بوديد اين مدت و چه بر سرتان آمده ؟

با سلام

شعر هاتان را خواندم . كارهاي گيرا و قابل تاملي است .

ظنزي تلخ ، از پس و پناه درونه ي شعر ها ، سرك مي كشد .

اين گونه شعر در نمودي آشكار ، پنهان و در نمودي پنهان

آشكار مي شود . گيرايي شعر ها در هم اين نمود دو رويه است .

سربلند باشيد .

سلام جناب خواجات عزيز

به روز و منتظر نقد و نظرتان هستم.

موفق بمانيد.

سلام بهزاد جان

حالتان كه خوب است . شعرت مرتب پوست مي اندازد و شعر ميتراييك مال من و تو و كسي نيست كه بخواهد مثل احزاب ورشكسته عضو بگيرد . رويكردي است بنا بر ضرورتهاي شعر امروز و فترتي كه بهترازمن مي شناسي اش .

و تبار از ناخوداگاه جمعي و فلسفه تاريخ معاصرميبرد.درس را هم به لطف حق شروع ميكنم .ببين در رويكرد به هم شبيه ايم حداقل دراين كه :شعر پيوندي متاثرازنظريه تبار از ايرانويج و خانقاه نمي گيرد هندوانه اي مكعبي است براي بسته بندي مدرن . و...

يادمان باشد غرور و تكبر در دانش آفت تكامل خرد مي شود.

با سپاس از كامنت تان

خوانندگان عزيز! باسلام

بدينوسيله ورود آقاي بهزادخواجات با رويکرد تاريخي +فلسفي+طنزگروتسک................+سينما

و خانم ثرياداوودي حموله بارويکرد فولکلوريک -حماسي....

را به عرصه شعرميتراييک تبريک مي گوييم

سلام آقاي خواجات عزيز....

به روزم عزيز.

شعرتان رو هم خوندم.

به نظرم زياد جالب نبود.

روابط بين اپيزودها اذيت مي کنه...و بعضي واپه ها که نمي فهمم اين وسط چه کاره اند...

اسداللهي.

نمي‌شود

ذهنِ پريشان ...

.

.

.

منتظرم!