سلام جناب خواجات عزيز
من هنوز منتظرم
و اين شعر مرا از خودش عبور داد
اگر ناراحت نيستيد بياييد و گر نه اسماعيل آّباد ديگر چشم به راه شما نيست
سلام
سپاه و ارتش ات امروز عده اي مردند!
که جاي بمب به خود قرص اکس مي بندند !
به روزم
قربان شما
پدرام
باسپاس از حضور و لطفتان.
براي من 2و3 زيباتر از 1و4 بودند.
: «عجيب است که او شکل خود است»
چه قدر اين گونه شعرها را دوست دارم وچه قدر خوشحالم که شما دکترادبياتيد و از اين دست شاعريد. شايد مهمترين معضل آشفتگي وبي رمقي ادبيات امروز ما غير از نبود آزادي قلم دانشکده هاي ادبياتند كه خون شعر را مي خشکانند و روح زندگي را ملول مي سازند وباز شايد مهمترين دليل آن ورود کم استعدادترين دانش آموزان به اين رشته در سالهاي اخير بوده است که كاش جبران شود . پس طبيعي است :
« شاعري / وارد دانشکده شد/ دم در / ذوق خود را به نگهباني داد »
ومن از يافتن مثالهاي نقضي مثل شما ذوق مي کنم و مهمترين هدف هنر را لذت وخوشي ناشي از آن مي دانم خودم رياضي خوانده اندم ومهندسي آب دارم اما فوق ليسانس ادبيات گرفته ام و با ذوق ولذت ادامه مي دهم اما چيزي که يافت مي نشد در دانشکده ادبيات : جوهرشعربود وادبيات امروز. ما حتي اديب وباسوادِ خلاق هم در بين تحصيل کرده هاي ادبيات کم داريم .
پس «و ما خود را جاي امني گذاشتيم / براي بعد ..»
ومنتظرتان تا بعد...
سلام دكتر گرامي
ولادمير ماياكوفسكي نمي دانم چرا رامين جهانبگلو را به يادم انداخته .
اصلا خودم هم نمي دانم چه ربطي بين اينها وجود دارد ولي مي دانم كه عده اي شاعر مي خواهند به جاي اين بي ريختي ها خودشان را بكارند!
كُت در آوردن كنار پمپ بنزين هم جلو دارشان نيست !
آيا اينهايي كه گفتم با اينكه كسي يك ليوان آب هم به دستم نداد چه رابطه اي دارد ؟
بماند !! اما شاعراني كه گفتم يادتان باشد تا خبرتان كنم كه اين هنوز از نشانه ي سحر است .
هجوووووووووووووووووووووووووم
شعرهايتان را خواندم.ممنون . و چهارمي را بيشتر دوست داشتم.
پيش در آمد:
وجه تسميه ميترائيزم:
1- برخي از اقتضائات اجتماعي، فرهنگي و ...
ما مخلصيم قربان
با بخش سوم شعر بيشتر ارتباط برقرار كردم
موفق باشيد
سلام ...ببخشيد دير اومدم مريض بودم...
کي ميگه من فقط به روز کردم.... ؟منتظرم ..................