سلام دكتر جان
عكس هاي تازه ي من از روستاي پاژ زادگاه فردوسي و اوضاع غمبارش.
از دستهاي تو کودکان توامان آغوش من سخنها توانم گفت غم نان اگر بگذاردو اگر اين زندگي کارگري امان دهد دمي را با تو خواهم بود ميخوانمت تو بنواز
و اتوبوس هاي خاورميانه راه خودشان را مي روند*در خاوري دور پياده مي شويمبا چشمهاي بادامي و خيره مي شويم در مجمع الجزايري که دورمان نشسته است...
سلام،
به روزم با ترجمهي "فانوسبان" از ژاک پرهور.
چون نسيم نوبهار از آشيانم کن گذر!
درود.
سلام خواجات عزيز
ممنون از لطفت. در اولين فرصت تقديم مي كنم.
قربانت
سلام استاد
ممنونم از دقت و لطفتان...
خيلي ممنونم
واقعا وقتي كامنت شما را ميبينم از ته دل خوشحال ميشم...
برايتان آرزوي روزهايي بهتر را دارم..
سلام آقاي خواجات
پابرهنه به سمتم بياالمپيک نزديک استمي خواهم جهان را پابرهنه بدومبيا..... بيا.....بيا......
متاسفم براي جامعه ادبي مان . با اين کارها داريم ثابت مي کنيم که حتي ظرفيت وبلاگ نويسي هم نداريم . فکر مي کنم براي ايراني ها بايد فکري بکنند . مثلا هر وقت مي خواهيم کامنت بگذاريم شناسنامه همراهمان باشد .
وبلاگتون رو تازه پيدا كردم.
اشعارتون رو خوندم همينطور اون مصاحبه رو.
جداً استفاده كردم.
مخصوصا اون شعر جزيره ي من خيلي جالب بود.قسمت هلليوسه هليوسه منو برد به بندر...
خيلي خوشحال مي شم نظرتون رو راجع به شعر هام بدونم.
ممنون.
واقعا لطف كرده ايد
نظري همان گونه كه از بهزاد خواجات توقع مي رفت
دقيق و حاكي از تجربه
مجددا تشكر
سپاس از خضورت
و نقد ارزشمندت
سلام دوست عزيز!
با دو شعر به روزم چشم به راه حضور سبزتان!