گذشتی / از کناره های جزیره ی من
و رنگ پوستم دوباره عوض شد .
دوباره شرجی و شب / دوباره زیر دو پلکم
دوباره کشتی یونانی
بی حکمت و بی تصمیم ، الکی
بر آب هایی که لازم شان دارم
برای نوشتن این متن .
من از یک بطری درآمده ام آقایان !
روز سوم بود / و نهنگی آشنا با بیژن الهی
تا این جا بدرقه ام کرد خانم ها !
نه حوصله دارم افسانه شوم
در وسط خلیج یعنی فارس
نه که زار ممد نباشم ، شیرممد باشم
عزیمت به " تنگسیر "
این مرغانی که از سمت غرب می وزند
انگار که مرغ ترند
و هیچ ترسی هم ندارند که خوش خوشک
از لا به لای فکرهای ما ...
افتو قد کشید و بیداروم نکردی
کرخه از مو دو ساعت جلوتره
لنگر رو ور کش نه ، غربتی ! »
مردی در آب غوطه می خورد
بالا می رود ، پایین می رود
زنده یا مرده / از این جا نمی توان دید ...
" ونیز " هم اگر این جا بود می گفت :
« ولش کن ! / این آدم ها
ماهی بشو نیستند ... »
و لک زده دل میوه ها / که زودتر بچینی شان
شهوتی با بهانه های ویتامین
ولو بر سفره ی زمین
که پزشکان بی آن که بدانند
مروج فسق باشند / بی آن که بدانند .
( در گوشی بگویم :
نگاه کن که چه کارها ، اداها
آن دو لیموی برق زده در ظرف میوه ...
نگا ه کن ! )
و سرانجام پدرم را در خلیج یافتند
ته لنجی هزاره ی سوم
که انگلیسی ها با دو قوطی شیر خشک
نفت در کاسه ی سر جمشید ریختند و بردند !
و بدین سان در بندر / تمام غذاها تند تند شد
هللیوس هلیوسه ... هللیوس هلیوسه ...(1)
خودسوزی و زار گرفتن / بر خاک نفتی میهن !
جزیره ی من : / ناگهان یک تن خاکی
در شورابه های تلاطم ارواح ،
دملی سر زده از آن ور دنیا
مرگی که عینی عینی در کار زندگی است ...
و همین طور ، همین طور
صدای قدم هایی بر آب / که عنابی باشم و
دست تو باران باشد و / بر سر من باشد ...
1-ترجیعی در یک ترانه ی معروف بندری در جنوب