سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | Atom  | خانه | وصل به من | درباره من | پارسی بلاگ|همه ی آمدن ها: 203108 | میهمانان اکنون: 39| میهمانان پسینه: 39
من
لوگوی وبلاگ
فانوس های رابطه
حرف های قبل از این
رفقا
کلوپ نشر چشمه
افرا
میان حرف و سکوت
شقایق زعفری
دو گیلاس سرخ همزاد
مانیفست
نامه های پارسی
تنگ بی ماهی
راهی ( هومن ربیعی )
زنده یاد شقایق لعلی
مکتوبات(طلیعه اکبری)
تیرآهن 18
آزاده بشارتی
یکی هم این است (مسعود فرح)
انجمن مجازی ایران ( نقد ادبی )
دکتر مهدی زرقانی
ابوالفضل پاشا
گوشه
شمس لنگرودی
سلاطین گم شده
الناز معتمدی
انامک ( آذین بهرامی)
امین احراری
رامین صیاد حقیقی
دکتر داوود بیات
پیام لاریان
گلغزل
هیس(جواد اکبری)
علی حاجیان زاده
شب غزل
شک ( ایوب عبدل )
آیدا در آینه ( ستاره انصاری)
مصطفا فخرایی
آرش نصرت اللهی
علی رضا قزوه
گروس عبدالملکیان
بهمن ساکی
جمهوری شعر
اسماعیل آباد
نخاع آویزان (حمید شریف نیا)
یوحنا
مسیحا ابوعلی
سید مهدی موسوی
حامد رحمتی
پابرهنه
پا برهنه (ژاله سیفی)
اجاق
پلاک سوخته
بیژن الهی
علی باباچاهی
اقلیما(کبرا مولایی)
شعرستان خنج
آفاق شوهانی
کویر ( تاراز )
احسان مهدیان
هجوم( احسان مهدیان )
دل نوشته ها
سنگ پشت (مزدک پنجه ای)
دانلود کتاب
قلم خوردگی ( ماهورا )
علی شاه مولوی
حمید تقی آبادی
هامارتیا
هامارتیا(فرشته اصلاحی)
شعر معاصر
غزل پیشرو(علی رضا عاشوری)
همسایه با جهان ( ارمغان بهداروند )
آمارانت
ناخدا و دریا
علی رضا عمرانی
خیام ظهیری
مهرداد مهرجو
من حرف می زنم ( حسین جلال پور )
دلتنگی ها
زهرا گنجی
دشنه در دیس
حرف نو
نیزار(پیام سیستانی)
رهیاد ( محسن رضوی )
دوران معاصر ( بابک صحرانورد )
شورای گسترش زبان فارسی
کتابخانه ملی ایران
دائرِِة المعارف بزرگ اسلامی
بنیاد ایران شناسی
وازنا
ایسنا
صادق هدایت
احمد شاملو
دیگران (ادبیات ایران و جهان)
سهراب سپهری
فریدون مشیری
فروغ
والس
شعر
کتاب شعر
کلوپ جهانی شاعران
آذر کیانی
فردوسی
سخن
کارگاه
کارون
خانه کتاب
فرهنگ سرا
خاوران
جن و پری
ادبکده
هفتان
خانه ی شاعران ایران
فر ایران
عروض
ماه مگ
واژه
سر خط
خزه
صحنه ها
هنوز
ناقد
اثر ( دفتر ویژه فرهنگ )
شعر معاصر افغانستان
انجمن قلم ایران
شعر نو
فروغ فرخ زاد
یدالله رویایی
دیوان حافظ
ادبستان
کتاب هفته
قفسه
خبرگزاری مهر
خبرگزاری کتاب ایران
خبرگزاری آتی بان
مصطفا مستور
زندگی
دکتر کاووس حسن لی
پارسیفا
کاوه گلستان
خوانش
گارسیا لورکا
لوح
فرهاد مهراد
باز نگار
پارسی فا
دیوان شاعران سنتی
عصر آدینه (دوره ی جدید)
دانوش
آب محصور به شیشه ها
سر نخ
قیصر امین پور
یک ساعت و نیم سپید
وبلاگ قبلی من
از پنجره جنوبی
من لال (سیما بازیار)
خانه ی وبلاگ نویسان ادبیات ایران
چای تلخ
آهنگ دیگر 2
چیستی شعر
احمد رضا احمدی
فیلماشعر
دور نما
تبیان
نقد شعر
امضا
مولانا نیوز
مشاهیر
بنیاد گلشیری
آیدین آغداشلو
سه پنج
شاپرک
پایگاه مجلات تخصصی
سایت ادبی پیاده رو
هوشنگ چالنگی
جغد(کارگاه شعر و داستان)
لغت نامه ی دهخدا
ویکی پدیا
شهاب مقربین
اسکار
آل پاچینو
یزدان سلحشور
من مادرم هستم(بنفشه فریس آبادی)
بالنگ(زهرا نی چین)
خزعبلات
روز موقت 2
سمفونی تاریک
دبستان بسته (بهاره فریس آبادی)
وآن خط پنجم منم(محسن بوالحسنی)
شباویز
میخوش
ابراهیم کمکی
مجله شعر آستان
محسن شیرالی
یونس معروف نژاد
لوگوی رفقا
اشتراک
 
یاهو

چند نکته پیرامون سخنان مسعود احمدی در گفت‌وگو با اعتماد ملی؛
سرنانوازی از سر گشادش - بهزاد خواجات


به‌دنبال انتشار گفت‌وگوی مسعود احمدی در اعتمادملی پنجشنبه 20 تیرماه، جوابیه‌هایی در پاسخ به گفته‌های ایشان به دفتر روزنامه ارسال شد که از آن میان پاسخ بهزاد خواجات، یکی از چهره‌های شناخته شده شعر دهه هفتاد را  ملا‌حظه می‌فرمایید.

***

مصاحبه آقای مسعود احمدی در اعتماد ملی پنجشنبه 20 تیرماه به گمان من فرصت مغتنمی‌ است که به صداهایی گوش دهیم که در جامعه ادبی ما مدتی مکتوم بوده و حال که آقای ولی‌زاده دارد و می‌خواهد که رازگشایی کند از اکناف اندکی تاریک این جامعه پیچ‌درپیچ، باید که تشویقش کرد تا پیش برود و کوتاه نیاید.

وضعیت نقد و به‌ویژه نقد شعر در ایران آنچنان آشفته است که نه جای منتقد و ایده‌اش مشخص است و نه جای نقد او و معلوم نیست کسی که دست می‌برد به قلم که شعر یا جریانی را زیر ذره‌بین قرار دهد، چه سوداهایی در سر خود دارد. متاسفانه ملغمه خودجوشی که نقد شعر امروز ما است، یا تسویه حسابی شخصی است، یا پرتاب شدن به دامان نظریات غربی (بی‌توجه به بافت واقعی فرهنگ ایرانی) و یا حسرت‌خوانی بر سر دوران‌های گذشته و انتقام از آنچه جدید است و بدین‌گونه است که آقای احمدی وقتی می‌خواهند از منتقدی در این خصوص در یکی دو دهه اخیر نامی ‌ببرند، چیزی به یاد نمی‌آورند و تنها به دو سه نام اشاره می‌کنند (که خود جزو آنها نیستند)، برخلا‌ف فهرستی که از شاعران و مجموعه اشعار خوب این اواخر ارائه می‌دهند. (که خود جزو آنها هستند)

آقای احمدی در این مصاحبه شعر را به درستی و به قول <بارت> یک <برون ذات اجتماعی> قلمداد می‌کنند، منتها وقتی که می‌خواهند جریان‌های شعر امروز را با این ابزار و ملا‌ک مشخص تطبیق دهند، به دنبال عمله جرمی‌ می‌گردند که نظرگاه خاص ایشان و پیش‌داوری و سلیقه ایشان را تامین کند. ایشان می‌گویند: <در شعر این عصر خاقانی‌های ریز و درشتی پیدا می‌شوند که عالم‌ترین آنان نیز مستبدی است که در تمایز و ارضای منویات پدرسالا‌رانه است.> اول اینکه خاقانی بودن چگونه ناسزایی است اگر که کسی شعر منتهی به خاقانی را مروری عالمانه کرده باشد؟ دوم اینکه خود آقای احمدی چنان عالم و دانای کل می‌نمایند که از قضا در پی ارضای منویات پدرسالا‌رانه نیستند (هستند؟) چگونه نیستند یا که هستند وقتی که اسم و مجموعه‌ای از دهه شصت یا هفتاد را به خاطر نمی‌آورند و در عین حال آنها را با دیدی منتقدانه و عالمانه  زائده موازی(؟) به حساب می‌آورند؟ متوسط بودن در پهنه شعر یک عصر یکی از ویژگی‌هایش این است که شاعر آنقدرها که در نقدونظراتش تند می‌تازد، در شعر خود نتازیده است و عصبی بودن شاعر با وجود دانستگی‌هایش دلیلی جز این ندارد، اما آقای احمدی نه تند رفته و نه عصبی بوده است. (نبوده است؟) ایشان شعر امروز ما را به پیش‌مدرن، شبه‌مدرن و شعر مدرن تقسیم می‌کنند و لجبازانه حتی اسمی‌ از شعر پست‌مدرن نمی‌آورند. البته بر سر این اصطلا‌ح به ناچار و نامجویان بی‌سواد و جریان‌های منتسب به این نوع شعر همواره می‌توان بحث کرد و به نتایجی نسبی رسید اما متوقف ماندن ذهنیت دیالکتیک ایشان در این مقطع چیزی است که به استدلا‌ل‌هایی از این دست منجر می‌شود. مثلا‌ چگونه است که آقای احمدی شعر دهه شصت را شعری می‌دانند با کمترین تاثری از فردیت با بن‌مایه‌ای آرمانی؟ شعر فرشته ساری یا سید علی صالحی کجایش آرمانی است یا غیرفردی؟ (بی‌آنکه تاییدکننده صرف آنها باشم؟)

مشکل شعر امروز ما در بی‌مخاطب ماندن که آقای احمدی آن را شکست روشنفکری در برابر پیروزی نخبه‌انکاری و کثرت‌گرایی و محصول انقلا‌بات مردمی ‌قرن اخیر می‌انگارند، فقط این اتفاقات عینی و ظاهرالفهم نیست و عجیب است که ذهنیتی چنان دیالکتیک به تغییرات اقتصادی و بنیادهای زیباشناختی جامعه و حتی تغییر ذائقه مخاطبان از هنرهای کلا‌می ‌به سمت هنرهای بی‌واسطه‌تر نظیر موسیقی و سینما (از سر تحدید فراغت و معیشت) بی‌توجه است و مهم‌تر از همه به تغییر استراتژی انقلا‌ب به اصلا‌ح و ترمیم، از پس دهه هشتاد میلا‌دی در عرصه سیاست جهانی اعتنایی ندارد. ‌

شعر پس از دهه پنجاه از این اتفاقات مبرا نیست و آنچه آقای احمدی ملغمه می‌نامند، سایش سنت و نو بر یکدیگر است؛ یعنی همان چیزی که در کشور ما همیشه مطرح بوده است. این وضعیت نه پرت شدن از بام روشنفکری است و نه آویختن به دامان پوپولیسم، بلکه تغییر تعاریفی است که اصرار و پافشاری بر آن اتحاد شوروی را فرو پاشید. این وضعیت به قول علی باباچاهی وضعیتی دیگر است که جبر تغییر پدید آورده و شعر ما را دچار انقلا‌بی ریختاری، ساختاری و معناشناختی کرده است. حال من از آقای احمدی می‌پرسم: به راستی هیچ اتفاقی در شعر دهه شصت یا هفتاد رخ نداده است؟ پس چگونه است که شما اذعان می‌کنید شاملو، اخوان و نصرت رحمانی و کدکنی و... در شعر پس از انقلا‌ب از عرش به فرش کشیده شدند، در حالی‌که شعر شما لا‌اقل تا پایان دهه شصت شدیدا از این عرش تغذیه می‌کرد؟

به راستی شعر دهه هفتاد فاقد شاخصه‌های قابل ذکر است؟ نوع به‌کارگیری طنز در شعر این دهه که نوعی طنز خودکاو و گروتسک‌وار است و خود شاعر را توسط خود به محکمه می‌برد و دانای کل بودنش را به سخره می‌گیرد، در کدام دوره تاریخ شعر فارسی (که هم من و شما درسش را خوانده‌ایم) سابقه دارد؟ حضور صداهای متفاوت چه؟ در کدام شعر پیش از این دهه، شاعر حضور بالا‌دست خود را ترک می‌کند و به گفته‌ها و نتایج خود تعصب و اصراری ندارد؟ در کدام شعر یا جریان پیش از این دهه شاهد بوده‌اید که شاعر به زبان به‌عنوان عنصری با بازتولید معنا نگاه کند و شعر به قدر خوانندگان معنا بگیرد؟ ‌

ایده‌گرایی موجود در سرتاسر شعر دهه چهل و پنجاه که به نوعی در شعر دهه شصت نرم می‌شود و سپس در دهه هفتاد رویکرد قیاسی خود را با استقرا معاوضه می‌کند و می‌خواهد به‌جای کلا‌ن‌گویی به خود زندگی توجه کند و با دقت به اجزای زندگی و تدوین این اجزا به یکی از هزاران معانی موجود در این خصوص راه ببرد، در کجای شعر دهه چهل، پنجاه قابل رویت است؟ اگر شما جریان‌هایی چون شعر حجم، موج نو، شعر پلا‌ستیک و... را مثال بیاورید و رویکردهای امپرسیونیستی موجود در آنها را مطرح کنید، به نکته‌ای ظریف بی‌توجه بوده‌اید و آن هم اینکه در جریان‌های آوانگارد پیش از دهه شصت و هفتاد، مولفه‌هایی آشکار و منضبط به حرکت ذهنی شاعر شکل می‌دهد و شاعر حتی در برخورد با زندگی روزمره‌اش نمی‌تواند از ذهنی‌گرایی منبعث از سنت شعر فارسی خود را رها کند؛ چرا که این جزیی‌نگری برای او یک استراتژی برای رسیدن به <شعر دیگر> است، اما در شعر دهه شصت و به‌ویژه هفتاد، این جزیی‌نگری و بار عام شعر به تجربیات شخصی و روزمره شاعر، هم هدف است و هم استراتژی. این شاعر دیگر در پی ایده‌نگاری و بیانیه‌نویسی نیست و اجازه می‌دهد که صداهای درونش ولو متناقض و پربرخورد به گوش مخاطبانش برسد و شیزوفرنی این هزاره از بلندگوی شعرش شنیده شود. بدیهی است که یکی از این صداها، صدای خود زبان شعر باشد که سرشار و سنگین است از سنت و فرهنگ پیش از خود. پس زبان شعر هم حق دارد که معنابازی کند و به‌عنوان یک شخصیت حرف خود را بزند.

منظور من از این حرف‌ها نه این است که شاعران گذشته ما کوچک بوده‌اند و نه اینکه هر تجربه‌ای که در دهه هفتاد صورت گرفته تجربه‌ای جهانی است. من موافقم با آقای احمدی که نیمی ‌از شاعران این دهه بی‌سوادانی بودند که با غوغامنشی و روابط سالم و ناسالم در پی طرح خود و برهم زدن فضای عالمانه بودند برای رسیدن به ساحل نجاتی در شعر امروز، اما این تمام ماجرا نیست. ایشان خود بهتر از من می‌دانند که از دهه هفتاد گفتن و به شاعران شاخص آن بی‌توجه ماندن، بیش از آنکه شائبه‌ای در خصوص نقش این افراد در این برهه ایجاد کند (که نشریات و منابع قابل مراجعه هست و در اختیار همگان)، شائبه انتقام‌گیری در به بازی نگرفتن بعضی از شاعران هم سوی آقای احمدی را دامن می‌زند. به راستی چگونه می‌توان در کنار نام‌هایی که ایشان خود برشمرده‌اند (گراناز موسوی، بهزاد زرین‌پور، مهرنوش قربانعلی، رسول یونان، حافظ موسوی، ابوالفضل پاشا، شمس آقاجانی، کلا‌هی اهری و ایرج ضیایی) از نام‌هایی چون نازنین نظام شهیدی، علی باباچاهی، نسرین جافری، تقی خاوری، شهرام شیدایی، کسرا عنقایی، پگاه احمدی، بهزاد خواجات، مهرداد فلا‌ح، مسعود جوزی، رزا جمالی، یزدان سلحشور، علی عبدالرضایی و... به راحتی چشم پوشید؟ آثار این افراد بارها توسط منتقدان آگاه مورد نقد قرار گرفته و بعید است که آقای احمدی این نظرات را ندیده باشند. (که اگر ندیده‌اند من نشانی‌های کاملی دارم که تقدیم می‌کنم.)

بدیهی است که هر جریان نو، آزمون و خطاهایی را تجربه می‌کند و اصلا‌ این ذات کار هنری است و در عین حال آنچه ما انحرافی‌ترین جریان‌های هنری به حساب می‌آوریم، چه بسا که حائز دستاوردهایی باشند که رد آنها را در جریان‌های اصیل نو به نو بتوان بازشناخت. من مصرانه معتقدم جای میزگردهایی تخصصی در این مورد در فضای ادبی ما شدیدا خالی است و من به شخصه از چنین موقعیت‌هایی استقبال می‌کنم. دعوت از چهره‌های متفاوت و نمایشگر جریان‌های متنوع می‌تواند به شفاف‌سازی فضای ادبی و مهم‌تر از همه به اقبال خوانندگان دل بریده از شعر امروز کمک کند. همه بیایند و حرف خود را بزنند و مخاطبان نتیجه بگیرند. ‌

و در آخر تمام منتقدان محترم را به صبر و شکیبایی و دفع غیظ و رفع بغض فرا می‌خوانم که مثلی چینی می‌گوید: برای من که در خانه‌ام خوابیده‌ام در ساعت دوازده ظهر، خورشیدی در آسمان نیست.







لیست کل یادداشت های این وبلاگ