سلام دوست عزيز
ممنون از اينكه سر زدي و نظر دادي اميدوارم هميشه ردپايي از خطوط شما رو در وبلاگم ببينم . اما گه يادتون باشه چند وقت پيش در مورد چگونه نوشتن شعر با هم صحبت کرديم(من در مورد شعر شما گفته بودم که راحت نمينويسيد) که شماگفتيد(دوست من . به راستي پيچيدگي و سادگي يعني چه ؟ تو مي تواني آن ها را در شاخص ادبي شان تعريف کني ؟ ما در جهان نسبيت ها زندگي مي کنيم و قرار نيست تمام مردم شعر بخوانند . مگر تمام آن ها فيزيک مي خوانند ؟ شما چند پزشک سراغ داريد که هم جراحي قلب کنند و هم جراحي مثانه ؟ در حال که ما زماني حکيم جامع الشرايط داشتيم . پس چرا در ادبيات و شعر اين اتفاق نيفتاده باشد و هر شاعر و مخاطبي طيف فکري خود را داشته باشد ؟ بهتر نيست براي ادبيات قانون ننويسيم و بگذاريم اين هندسه ي پنهان اضلاع خود را بيابد ؟) اما در نظر جديدي که برايم نوشتيد فکر کنم که ايده ي شما در باره ي چگونه نوشتن شعر تغيير کرده است(کارت زبان مترنمي دارد که شايد در زمان و موقعيتي ديگر مي توانست امتياز هم باشد اما زبان تجربه شده يعني زباني که در پشت سر ماست و ما نبايد بدان رجعت کنيم . پس کارهاي شاعران موفق اين دهه را بيشتر بخوان . موفق باشي .)حال خواستم بدانم که ايا نظر شما در مورد چگونگي نوشتن شعر تغيير کرده است يا...
با سپاس از شما دوست عزيز
تا بعد...