• وبلاگ : و سپس هيچ كس نبود
  • يادداشت : مسافرت
  • نظرات : 0 خصوصي ، 4 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + آشنا 
    بهزاد عزيز!
    روزگار غريبي است
    مفاهيم جديدي است
    عشق ديگر بر هيچ تكه كاغذي تفسير نمي‌شود
    ديگر هيچ رخساري جمال دل‌آراي ماه را نمي‌خواهد
    هيچ نرگسي در آب بركه خود را نمي‌آرايد
    زمانه زمانه عجيبي است
    عشقي هم اگر هست
    بر آنتن ماهواره راه گريز از پارازيت را مي‌جويد
    زيبايي در سيماي ماه‌وش و مهتاب معنا نمي‌گردد
    كه در رنگ و جلا جان مي‌گيرد
    بهاي دلدادگي ايثار جان به جانان نيست
    بخشيدن چند ليتر بنزين است
    و ايثار،‌ بخشش كارت سوخت با تبسمي شيرين است
    .................
    به ما هم سر بزن:
    www.lightcandle20.blogfa.com