درود بر بر خواجات عزيز
شعرت را چند بار خواندم.
اولين نكتهاي كه به ذهن مي رسد ايجاز ان است كه در برخي سطرها شايد مخل باشد.
اما روايت جاري در ان صرفن يك روايت مسلط نيست و اين خرده روايت ها هستن كه با هم تشكيل يك متن را سبب مي شوند.
اما تعبير رايج در مورد خرده روايتها اين نكته را به همراه دارد كه بايد با هم در يك ارتباط مفهومي باشند هر چند در نوع متفاوت.
نكته ديگر عدم تاكيد بر مفهومي خاص است نه اينكه معنايي نيست بلكه معنا با واسطه بيان مي شود.بيشتر توضيح مي دهم اينكه برخي مي گويند معنا گريزي يا عدم وجود معنا در عين قابل تعين نيست چون همين كه قصد نبودن معنا باشد خود مفهومي است.
اما در شعر شما اگر انرا به چند بخش تقسيم كنيم علي رغم ايجاد يك فضاي به ظاهر گسسته در واقع گسسته نيست همان طور كه كاملن هم پيوسته نيست.
و......
بدرود
سلام...
تبريك...
به روزم و منتظر حضور شما دوست گرامي...
خداحافظ.