• وبلاگ : و سپس هيچ كس نبود
  • يادداشت : دو شعر
  • نظرات : 4 خصوصي ، 27 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + سارا بهرام زاده (. . .سپهر) 

    سلام شاعر عزيز ! شعر دوم بسيار زيبا بود ! چرا كه ذهنيت مرا والبته حس شعور مندم را بس در گير كرد! لذا زيبا بود ! و بيشتر اينكه هما هنگي واژگاني ايجاد شده در شعر دوم , در واقع آن همخواني وپيوند معنوي و ار گانيك بين واژه هاي " اسكله", "ابر" , "چشم " , و از جمله تركيب "ابر هاي چشم زده" و "حوالي خيس" , "كف... " ," ماهي " "دريا "ومن جمله "ساز" و "كوبش موج" , "دعا", " سجاده "," سجده" "آفريدگار "و مضمون اين چنيني از آفرينش و "چراغ" آن هم "چراغي ابدي " وهمين طور رفتار معنوي همسان واژه ها وتركيب هاي فوق چه در نهان و چه آشكا را و البته "ناپيدايي اسكله" "از اينجا" كه در نهايت شعر حتي با "چراغي ابدي" _واين تر كيب به دنبال _ "حتي براي چند ساعتي" !!! نيز قابل ديدن و رويت نيست ! اين تركيب تضاد گونه چه در ظاهر چه در مضمون و چه در ايماژ ايجا د شده در اين دو سطر ابتدا و انتهاي شعر والبته جاري در تمام ساختار شعر از ابتدا به انتها اين تضاد و تر كيب بيش از بيش نمود پيدا مي كند و در سطر هاي شعر به ترتيب تا به انتها به نهايت خود مي رسد . علاوه بر آن پيوند ارگانيك.... نغمه اي حسي وجادويي در شعر دوانده است ! و اين نوع هما هنگي را كه ميتوان به اصطلاح موسيقي معنوي نيز ناميد. چرا كه همه ي اين تضاد و طباق وتر كيب واژگان از رهگذر بيان تصويري مضمون (ايماژ...) در پيوند با واژگان معين در اين شعر خود را در نهايت زيبايي...مي نماياند و واژه ي موسيقي نيز صوت را تداعي مي كند .لذا اين هماهنگي واژ گاني _ تصويري بسيار بجا و زيبا از چگونگي هم نشيني واژه ها (شكل زبان...) پديد آورنده ي آهنگي است كه اين كار كرد زبان را (آهنگ...) _ كه اشاره كردم..._ به خوبي در ساختار والبته محتواي شعر به زيبايي و در نهايت اندام اين شعر با چفت و بست محكم پيوندي ارگانيك را علاوه بر آنچه وا ژه ها....و موسيقي عنوان شده ايجاد كرده اند , در نهايت ساختار شعر ايجاد شده است . واين تركيبي بس قابل تامل با آنچه دگرگوني معنا با ايجاد نشانه ها ي زباني تازه در شعر , ذهنيت من مخاطب را به چالش مي كشاند , در واقع با ايجاد نشانه هاي زباني تازه و دگرگوني معنا در شعر از ابتدا تا انتهاي شعر گسستي در ذهن من ايجاد مي كند ! كه آن گسست , خود با ايجاد پيوند گسستي ديگر با آن پيوند ارگانيك ايجاد شده در شعر (چه در واژه ها , موسيقي , ايماژ ها......) ذهنيت "سپهر "را به تامل و چالش وا مي دارد ! كه نهايتا اين صوت موسيقيايي كه ذهن بيدار من مخاطب قرار است از متن برآمده از آن ذهنيت خلاق (شاعر/ شعر) بشنوم , چگونه آناليزش كنم ومشخصه هايش را به وضوح بشناسم !! سخن بسيار است شاعر عزيز و ارجمند !

    اما همانگونه كه از شعر مي شنويم چراغ ابدي نيز تنها براي ساعتي چند نمي تابد ! و نمي پايد ! تا اين ماهي گريز پا (شعر زيباي شما ) در اسكله روشن شده ي آني ذهن سپهر , در ميان امواج كوبنده ذهنش در آني كه اين سطر ها را طراويد ! آماده ي شدن است ! و در ژرف ناي ناخودآگاه ذهنم همواره قطعا غو طه ور خواهد ماند! و اين همان نهايت حيات اين شعر است كه آفريد گارش شما بوديد ! با سپاس شاعر عزيز !