وبلاگ :
و سپس هيچ كس نبود
يادداشت :
چند شعر
نظرات :
9
خصوصي ،
59
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سامان بختياري
با سلام به شما . شعر كوتاه همانطور كه بهتر از من مي دانيد دنيايي فراخ در پس خود دارد . در واقع گاهي حرفهايي بزرگ را چنان در سطوري ساده بيان مي كند . كه شوكي بزرگتر را به مخاطب وارد مي كند . و گاهي حرفهايي ساده را آنقدر بزرگ بيان مي كند كه باز مخاطب در بهت فرو مي رود . در واقع آنچه را كه به معناي اقتصاد كلمه شنيده ايم در اين نوع شعر به زيبايي اجرا مي شود يعني منابع محدود ( كلمه ) عرضه بهينه و اثر بخش (شعر ) آيا واقعا اين كارهاي اراييه شده توسط شما در مقوله ي گفته شده جاي مي گيرد؟ مثلا شعر اول : ارتباط ليوان از نوع يكبار مصرفش با اسكندر و اين كه معنايي كه هنوز در ذهن شاعرش جامانده . و اينكه چه دريچه اي براي مخاطب گشوده ؟اما شعر دوم : فرض كنيم ابر و باد و مه .... همه در فكر اين باشند كه ما چيپس بخوريم . دوست من آيا اين خلق همان لحظات تكان دهنده است ؟ يا تا حدي كاريكلماتوري است كه با سرد شدن تب تند چيپس خوردن از ياد مي رود .اما شعر سوم : از اين كار نمي توان به سادگي گذشت كه الحق تا حد خوبي شعريتي تكاندهنده در خود دارد و سرك كشيدن در زندگي ساده ي ما همان مايي كه حالات مشوش يك زندگي هستيم .در مجموع وقتي به سراغ هم مي آييم كمي به شعرهايمان دقت كنيم و نقد من در اين راستا بود.