. اما روز به روز انگيزه ام براي ثبت اين کار ها کمتر مي شود. و از خود مي پرسم آنها همه متفق راي مي خواهند همچنان ناشناس و گم باقي بمانند. وقتي به منزل شاعر صميمي هوشنگ چالنگي رفتم و صميميت او را ديدم هوشنگ چالنگي شاعر را فراموش کردم. و به هوشنگ چالنگي عادي پرداختم. بهزاد خواجات بعد از کامنتي که چندي پيش در وبلاگم گذاشتيد مبني بر مطالعه نقد کتاب نيستاني خيلي خوشحال شدم. نه از بابت اينکه کامنت گذاشته شده. بلکه از اينکه بهزاد خواجات روحي بزرگتر از اين ها دارد که به خاطر يک دعواي ادبي و بحث يک سال پيش چيزي به دل داشته باشد. بهزاد خواجات من تنها از ادبيات ادبش را مي خواهم. تنهايي و تنهايي و تنهايي. بهتر از من مي دانيد که در تذکره عطار سري سقطي براي تنهايي و عزلت چي گفته؟ بهزاد خواجات منو حلال کن.و گله نداشته باش. ادبيات براي من ديگر به ضد ادبيات تبديل شده و اخلاق به ضد اخلاق. ترجيح مي دهم در اتاقم بنشينم و نزديک به 900 تا مجله فردوسي/تماشا/سخن/سهند/رودکي و کتاب دورم بريزم و به تنهايي و در خلوت براي شخص خودم کار کنم. براي من ادبيات خصوصي محترم تر است. آقا اين همه حرف زدم که بگم آقا منو حلال کن. ديگر کاري ندارم. بحثي هم ندارم. حرف و نظري هم ندارم. در هيچ ضمينه اي. اگر سال گذشته يک بحث کوچولويي بين ما رخ داد به پاي بي ادبي نگزاريد. کم تجربه گي و نشناختن اهم موضوعات ،عمده دليل باعث اشتباهات ما است . بهزاد خواجات هنوز هم جمهور يکي از بهترين کتابهايي که مي توان نام ببرم است. با درود به بهزاد خواجات خوب.
سيد حميد شريف نيا