• وبلاگ : و سپس هيچ كس نبود
  • يادداشت : چند شعر
  • نظرات : 9 خصوصي ، 59 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    باسپاس از حضور و لطفتان.

    براي من 2و3 زيباتر از 1و4 بودند.

    : «عجيب است که او شکل خود است»

    چه قدر اين گونه شعرها را دوست دارم وچه قدر خوشحالم که شما دکترادبياتيد و از اين دست شاعريد. شايد مهمترين معضل آشفتگي وبي رمقي ادبيات امروز ما غير از نبود آزادي قلم دانشکده هاي ادبياتند كه خون شعر را مي خشکانند و روح زندگي را ملول مي سازند وباز شايد مهمترين دليل آن ورود کم استعدادترين دانش آموزان به اين رشته در سالهاي اخير بوده است که كاش جبران شود . پس طبيعي است :

    « شاعري / وارد دانشکده شد/ دم در / ذوق خود را به نگهباني داد »

    ومن از يافتن مثالهاي نقضي مثل شما ذوق مي کنم و مهمترين هدف هنر را لذت وخوشي ناشي از آن مي دانم خودم رياضي خوانده اندم ومهندسي آب دارم اما فوق ليسانس ادبيات گرفته ام و با ذوق ولذت ادامه مي دهم اما چيزي که يافت مي نشد در دانشکده ادبيات : جوهرشعربود وادبيات امروز. ما حتي اديب وباسوادِ خلاق هم در بين تحصيل کرده هاي ادبيات کم داريم .

    پس «و ما خود را جاي امني گذاشتيم / براي بعد ..»

    ومنتظرتان تا بعد...