باسپاس از حضور و لطفتان.
براي من 2و3 زيباتر از 1و4 بودند.
: «عجيب است که او شکل خود است»
چه قدر اين گونه شعرها را دوست دارم وچه قدر خوشحالم که شما دکترادبياتيد و از اين دست شاعريد. شايد مهمترين معضل آشفتگي وبي رمقي ادبيات امروز ما غير از نبود آزادي قلم دانشکده هاي ادبياتند كه خون شعر را مي خشکانند و روح زندگي را ملول مي سازند وباز شايد مهمترين دليل آن ورود کم استعدادترين دانش آموزان به اين رشته در سالهاي اخير بوده است که كاش جبران شود . پس طبيعي است :
« شاعري / وارد دانشکده شد/ دم در / ذوق خود را به نگهباني داد »
ومن از يافتن مثالهاي نقضي مثل شما ذوق مي کنم و مهمترين هدف هنر را لذت وخوشي ناشي از آن مي دانم خودم رياضي خوانده اندم ومهندسي آب دارم اما فوق ليسانس ادبيات گرفته ام و با ذوق ولذت ادامه مي دهم اما چيزي که يافت مي نشد در دانشکده ادبيات : جوهرشعربود وادبيات امروز. ما حتي اديب وباسوادِ خلاق هم در بين تحصيل کرده هاي ادبيات کم داريم .
پس «و ما خود را جاي امني گذاشتيم / براي بعد ..»
ومنتظرتان تا بعد...