سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 RSS  | Atom  | خانه | وصل به من | درباره من | پارسی بلاگ|همه ی آمدن ها: 200168 | میهمانان اکنون: 6| میهمانان پسینه: 7
من
لوگوی وبلاگ
فانوس های رابطه
حرف های قبل از این
رفقا
کلوپ نشر چشمه
افرا
میان حرف و سکوت
شقایق زعفری
دو گیلاس سرخ همزاد
مانیفست
نامه های پارسی
تنگ بی ماهی
راهی ( هومن ربیعی )
زنده یاد شقایق لعلی
مکتوبات(طلیعه اکبری)
تیرآهن 18
آزاده بشارتی
یکی هم این است (مسعود فرح)
انجمن مجازی ایران ( نقد ادبی )
دکتر مهدی زرقانی
ابوالفضل پاشا
گوشه
شمس لنگرودی
سلاطین گم شده
الناز معتمدی
انامک ( آذین بهرامی)
امین احراری
رامین صیاد حقیقی
دکتر داوود بیات
پیام لاریان
گلغزل
هیس(جواد اکبری)
علی حاجیان زاده
شب غزل
شک ( ایوب عبدل )
آیدا در آینه ( ستاره انصاری)
مصطفا فخرایی
آرش نصرت اللهی
علی رضا قزوه
گروس عبدالملکیان
بهمن ساکی
جمهوری شعر
اسماعیل آباد
نخاع آویزان (حمید شریف نیا)
یوحنا
مسیحا ابوعلی
سید مهدی موسوی
حامد رحمتی
پابرهنه
پا برهنه (ژاله سیفی)
اجاق
پلاک سوخته
بیژن الهی
علی باباچاهی
اقلیما(کبرا مولایی)
شعرستان خنج
آفاق شوهانی
کویر ( تاراز )
احسان مهدیان
هجوم( احسان مهدیان )
دل نوشته ها
سنگ پشت (مزدک پنجه ای)
دانلود کتاب
قلم خوردگی ( ماهورا )
علی شاه مولوی
حمید تقی آبادی
هامارتیا
هامارتیا(فرشته اصلاحی)
شعر معاصر
غزل پیشرو(علی رضا عاشوری)
همسایه با جهان ( ارمغان بهداروند )
آمارانت
ناخدا و دریا
علی رضا عمرانی
خیام ظهیری
مهرداد مهرجو
من حرف می زنم ( حسین جلال پور )
دلتنگی ها
زهرا گنجی
دشنه در دیس
حرف نو
نیزار(پیام سیستانی)
رهیاد ( محسن رضوی )
دوران معاصر ( بابک صحرانورد )
شورای گسترش زبان فارسی
کتابخانه ملی ایران
دائرِِة المعارف بزرگ اسلامی
بنیاد ایران شناسی
وازنا
ایسنا
صادق هدایت
احمد شاملو
دیگران (ادبیات ایران و جهان)
سهراب سپهری
فریدون مشیری
فروغ
والس
شعر
کتاب شعر
کلوپ جهانی شاعران
آذر کیانی
فردوسی
سخن
کارگاه
کارون
خانه کتاب
فرهنگ سرا
خاوران
جن و پری
ادبکده
هفتان
خانه ی شاعران ایران
فر ایران
عروض
ماه مگ
واژه
سر خط
خزه
صحنه ها
هنوز
ناقد
اثر ( دفتر ویژه فرهنگ )
شعر معاصر افغانستان
انجمن قلم ایران
شعر نو
فروغ فرخ زاد
یدالله رویایی
دیوان حافظ
ادبستان
کتاب هفته
قفسه
خبرگزاری مهر
خبرگزاری کتاب ایران
خبرگزاری آتی بان
مصطفا مستور
زندگی
دکتر کاووس حسن لی
پارسیفا
کاوه گلستان
خوانش
گارسیا لورکا
لوح
فرهاد مهراد
باز نگار
پارسی فا
دیوان شاعران سنتی
عصر آدینه (دوره ی جدید)
دانوش
آب محصور به شیشه ها
سر نخ
قیصر امین پور
یک ساعت و نیم سپید
وبلاگ قبلی من
از پنجره جنوبی
من لال (سیما بازیار)
خانه ی وبلاگ نویسان ادبیات ایران
چای تلخ
آهنگ دیگر 2
چیستی شعر
احمد رضا احمدی
فیلماشعر
دور نما
تبیان
نقد شعر
امضا
مولانا نیوز
مشاهیر
بنیاد گلشیری
آیدین آغداشلو
سه پنج
شاپرک
پایگاه مجلات تخصصی
سایت ادبی پیاده رو
هوشنگ چالنگی
جغد(کارگاه شعر و داستان)
لغت نامه ی دهخدا
ویکی پدیا
شهاب مقربین
اسکار
آل پاچینو
یزدان سلحشور
من مادرم هستم(بنفشه فریس آبادی)
بالنگ(زهرا نی چین)
خزعبلات
روز موقت 2
سمفونی تاریک
دبستان بسته (بهاره فریس آبادی)
وآن خط پنجم منم(محسن بوالحسنی)
شباویز
میخوش
ابراهیم کمکی
مجله شعر آستان
محسن شیرالی
یونس معروف نژاد
لوگوی رفقا
اشتراک
 
یاهو
 

در سوگ شاعر مقاومت؛

شفیعی کدکنی: درویش شعر خود را وقف نهضت مبارزه با اسرائیل کرد

خبرگزاری فارس: محمدرضا شفیعی کدکنی می‌گوید «محمود درویش یکی از بسیار‌ها شاعر فلسطینی است که شعر خود را وقف نهضت مبارزه با اسرائیل کرده‌اند.»

محمدرضا شفیعی کدکنی حدود 30 سال پیش برای نخستین بار اشعاری را از محمود درویش به فارسی ترجمه کرد و این شاعر عرب را به ایرانی‌ها معرفی کرد.
وی پس از آن در کتاب «شعر معاصر عرب» نقد و تحلیلی نیز بر اشعار درویش نوشت.
محمدرضا شفیعی کدکنی در کتاب «شعر معاصر» عرب نوشته است «اگر عنصر ادبیات را در مبارزات ملت‌های جهان در عصر ما، عنصری قابل توجه و مؤثر بدانیم که چنین است باید بگوییم سهم قابل ملاحظه‌ای از خونی که در شریان نهضت فلسطین در حرکت است محصول شعرهای یک عده شاعر جوان و انقلابی است که در سراسر کشورهای عربی با این نهضت همدلی و همسرایی دارند و از میان همه شاعران عرب اگر یک تن را برای نمونه بخواهیم انتخاب کنیم که شعرش با نام فلسطین همواره تداعی می‌شود محمود درویش است.»
به نوشته شفیعی کدکنی، «محمود درویش یکی از بسیار‌ها شاعر فلسطینی است که شعر خود را وقف نهضت مبارزه با اسرائیل کرده‌اند.»
شفیعی کدکنی می‌گوید «اگر چه ملل خاورمیانه همه در سرنوشتی عام با فلسطین شریک‌اند ولی ظلمی که در این سال‌های پس از جنگ جهانی دوم بر عرب فلسطین رفته است بر هیچ ملتی نرفته است؛ آوارگی و عذاب و شکنجه و هراس و دلهره‌ای که همواره آنان را در این سال‌ها تهدید کرده است، غارت‌ها و قتل عام‌های اسرائیل که از کفر قاسم و دیر یاسین اسطوره‌هایی برای تاریخ قتل‌ عام بی‌گناهان ساخته است.»
به نوشته این استاد دانشگاه تهران، «سال 1948سال تأسیس دولت غاصب یهود است که ایادی استعمار آن را برای پاسداری منافع‌شان علیه خلق‌های منطقه که از خواب قرون بیدار شده بودند به وجود آوردند.
شفیعی کدکنی می‌گوید «نسلی که پس از این سال در منطقه فلسطین و در پیرامون مسأله فلسطین شعر سروده است نسلی است که باید آن را نسل شکست و نسل حزن و نسل سرشکسته خواند.»
به نوشته وی، «محمود درویش 13 مارس 1941 در دهکده‌ای از دهکده‌های فلسطین اشغالی به نام بروه متولد شد و این بروه همان است که ناصر خسرو، شاعر ایرانی قرن پنجم آن را در 438 هجری قمری زیارت کرده است.»
شفیعی کدکنی در کتاب «شعر معاصر عرب» می‌نویسد «محمود درویش در همین آوارگی‌ها و حرمان‌ها زیسته‌ است و همواره کوشیده‌ است که وطن را فراموش نکند.»
به نوشته وی، «تحصیلات ابتدایی و تحصیلات او در همین شهرهای اشغالی بوده و وی تا سال 1969 چندین بار در زندان‌های درازمدت اسرائیل به سر برده است و بسیاری از زیباترین شعرهای او محصول همین زندان‌هاست.»
شفیعی کدکنی می‌گوید «درویش در 1970 برای ادامه تحصیل سفری به مسکو کرد ولی در 1971 به قاهره بازگشت و در آنجا به کار پرداخت و تا این زمان عضو فعال سازمان آزادیبخش فلسطین بوده است و تمام لحظه‌های زندگی‌اش وقف این مبارزه.»
استاد دانشگاه تهران در کتاب خود می‌نویسد «یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های شعر درویش مسأله تحدی (به مبارزه طلبیدن) است که در بیشتر کارهای او دیده می‌شود و این تحدی در سه بعد اصلی قابل مشاهده است: بعد فردی و قهرمانی، بعد قومی و بعد تاریخی ـ انسانی.»
به نوشته وی، «نخستین دیوان او که در سال‌های آخر دبیرستان آن را نشر داد «گنجشک‌های بی‌بال» است که در 1960 نشر شده. سپس مجموعه دوم شعرهایش به نام «برگ‌های زیتون» نشر شده است.»
شفیعی کدکنی می‌نویسد «از دیگر آثار او «عاشقی از فلسطین» و «پایان شب» و «گنجشک‌ها در جالیز می‌میرند» است که در آثار اخیر به مراحل بیشتری از پختگی و کمال دست یافت.»
به نوشته استاد دانشگاه تهران، «او آثاری نیز به نثر دارد. از جمله «اندکی درباره وطن»، «یادداشت‌های حزن عادی» و «بدرود ای جنگ، بدرود ای صلح»
محمدرضا شفیعی کدکنی می‌گوید «در مجموعه این آثار چه به نظم و چه به نثر چیزی جزء مسأله فلسطین نمی‌توان یافت و بی جا نیست اگر او را شاعر مقاومت فلسطین و شاعر سرزمین‌های اشغالی لقب داده‌اند.» 






 

شکیبا باش آقای بازیگری

که مرگ دیری نخواهد پایید ...

 

 






...





...

با سلام به دوستان

تمام کامنت های محبت آمیز دوستان را دیده ام اما فعلا امکان پاسخ دهی ندارم .

در چند روز آتی به تمام دوستان سر خواهم زد . قلم تان پر تپش ...











مدتی است که گاه نظرات یا مطالبی  به نام من در بعضی وبلاگ ها یا سایـت هـــــــا

دیده می شود که نویسنده ی آن ها من نبوده ام  پس به اطلاع دوستان می رســانـم

  که هر گونه کامنت یا شعر یا مطلبی که به نام من  درج می شود  فاقد اعتبار است

 مگر این که در همین وبلاگ و در بخش پیوندهای روزانه تایید یا لینک شده باشــد . 






پیرو چاپ مقاله ی من در  وازنا  یک - دو دوست پیام گذاشته و شکوه داشته اند . مثل پیام زیر که

من پاسخ داده ام :

علی 4/9/2008 1:26:35 PM
ای میل: al?_31@yahoo.com
نشانی اینترنتی:

این مطلب را خواندم،زحمت کشیدید اما یک سوال برای من پیش آمد آیا شما امروز در جایگاهی هستید که بخواهید دهه هفتاد را با یک مقاله سر و ته اش را هم بیاورید و بگوئید این شاعر ها از نظر من شاعرترند. دهه هفتاد تمام شد رفت پی کارش اگر پیشنهادی دارید برای دهه هشتاد بفرمائید یا برای دهه ای که در راه است همانطور که شمس لنگرودی به تقسیم بندی دهه های متوالی شعر اعتقاد ندارد می تواند مصداق چنین مسئله ای باشد که تقسیم بندی در کار نیست. ما خیلی شاعر داریم که به دلیل همین نان قرض دادن ها از پای در آمده اند آیا جز نام هایی که شما مستعد هستید با زور آنها را شاعر معرفی کنید دیگران در دهه هفتاد سهمی ندارند همین آقای براهنی در کجای این معرکه قرار می گیرد که به اعتقاد نه تنها من که اعتقاد خیلی ها خود براهنی این دهه را شروع کرد البته شدت نقد من بر براهنی بیشتر است ولی چون بحث چیز دیگری ست می گذرم.
شما خیلی اسم های دیگر را بی شرمانه از یاد برده اید آیا شما نماینده شعر امروز ایران هستید که چنین مانیفستی را با قاطعیت صادر می کنید خود شما در مجموعه اروند از در مخفی چیزی برای گفتن ندارید یعنی قوت شعری شما فروکش کرده است نسبت به مجموعه قبلی تا (جمهور) کماکان مشکل ادبیات ما محفلی بودن ادبیات ماست من امروز می پذیرم دهه هفتاد تمام شده است آیا شما می خواهید با اتمام دهه هشتاد باز هم سخن از دهه هفتاد بزنید خب شاملو هم در ده سی چهل پنجاه شصت مطرح بود او کار خودش را کرد شان یک شاعر بالاتر از این حرفهاست.

من از دوستان خواهش می کنم صحبت مرا بدون سانسور منتشر کنید سپاسگذارم

 

---------------------------------------------------------------------------------------------------

 

پاسخ من :

دوستی به نام علی بدون نوشتن شهرت خود من را متهم به جانب داری یا حمایت از جریان خاصی می کنند . اگر ایشان فامیل خود را می نوشتند شاید بهتر می توانستم پاسخ گو باشم چون می دانستم که با کدام نام مطرح اما فراموش شده توسط خود مواجه هستم ؟ اولا من یا هر کس دیگر حق دارم که عده ای را که خود شاعرتر می داند نام ببرم یا نبرم . ملاک من در بیان این اسم ها گواهی مطبوعات و کتاب های آن سال هاست . یک نفر به من با سند بگوید که کدام نام مطرح آن سال ها در مقاله ی من از یاد رفته است ؟

در ضمن کار یک محقق دادن پیشنهاد برای دهه ی هشتاد یا نود نیست . مگر من قافله سالار شعر امروز هستم ؟   تقسیم بندی یک کار علمی است یعنی باید در هر تخصصی بدان پرداخت . حتا اگر یک تقسیم بندی ایراد داشته باشد باز همین که حرکت از نقطه ی صفر را موجب می شود مغتنم است . واقعا این نام هایی که من  برده ام و شعر بعضی از آن ها را اصلا دوست هم ندارم  به زور شاعرند ؟
براهنی برای من یک شخصیت ممتاز ادبی در دوره ی معاصر است اما وقتی شما یا دوستان جاهل او می خواهید عکسش را بر سینه الصاق کنید من راه دیگری پیش می گیرم و با احترام تام نقدش می کنم .
و یک سئوال : برای نوشتن نقد در یک موضوع باید نماینده ی آن موضوع بود ؟ این چه منطق سخیفی است ؟
گوش من و چشمم برای شنیدن شعر دهه ی هشتاد باز است اما برای شنیدن شعرش و نه ادعاهای تو خالی بی بنیه .
بد نیست دوستانی که قرار است دهه ی هشتاد را شروع کنند بجنبند چون اولا این دهه رو به اتمام است و در ثانی زبان نوشته های آن ها و اغلاط فاحش آن نشان می دهد که باید به درس و مشق خود هم اهمیت نشان بدهند .
و هزار باره بگویم که من دهه ی هفتاد را نوشیدم و دیگر به کوزه اش عطشی ندارم که دیروز آن قدر تعبیه در من نیست که فردا را پیش رو گذاشته ام .






 

  

 

انتخاب احمد رضا احمدی به عنوان برگزیده ی جشنواره ی شعر فجر و در کنار آن مفتون امینی نقطه ی عطفی برای این جشنواره محسوب شده و تکرار چنین اتفاقاتی می تواند به  آشتی خیلی از شاعران با آن کمک کند .من به عنوان کسی که در این مورد طرف مشورت بوده ام افتخار می کنم که احمدی عزیز که زمانی مدرن ترین جریان شعری معاصر را  یک تنه پیش می برد  در جشنواره ای رسمی  که سایه ی دولت بالای سر آن است  منتخب می شود و سرافرازانه جایزه اش را می گیرد . این اتفاق حتا با دریافت جایزه توسط منوچهر آتشی هم مشابهت ندارد . اخذ این جایزه توسط احمدی به گمان من  یک حادثه ی مهم در ارتباط دو سویه ی دولت و شعر اصیل معاصر  در  مقطع پس از انقلاب محسوب می شود  و معادلاتی را تغییر خواهد داد .

قهر شاعران با جشنواره ی  فجر گر چه از منظری می توانست  پاسخ به بعضی کج خلقی های  مربوط به عدم صدور مجوز مجموعه های شعر باشد اما  به طور کلی به عنوان یک هدف دراز مدت نمی تواند مورد  اعتنا و استمرار قرار بگیرد . دوستی با گلایه از من مدعی بود که نباید در چنین جشنواره ها شرکت کرد تا  سیاست فرهنگی در قبال شاعران و نویسندگان تغییر کند . البته در نظر داشته باشیم که سیاست فرهنگی در کشور ما هرگز یک دست نبوده و بنابر این هرگز نه می توان آن را کاملا پذیرفت و نه کاملا می توان نفی اش کرد . دوری  و تحریم  اولا سردی و خصومت را دامن می زند و در ثانی در عرصه ی فرهنگ چندان شبیه آرایش ها و صف بندی های سیاسی نیست . این دوست معتقد بود که همین وزارت ارشاد به کتاب احمدی مجوز نداده است .( راست و نادرستش پای همان دوست ) صرف نظر از این که  اصولا جنس شعر احمدی  مشکلی در خصوص  اخذ مجوز نخواهد داشت ( و این نه حسن است و نه قبح ) اما باید متذکر شد که از قضا همین شرایط  هم نشانه ی خوبی است که  وزارت ارشاد با  دعوت از داوران و مشاورانی آگاه و با نرم تر کردن دیدگاه های خود نسبت به شعر ( که منطقی هم هست )  به منظری جدید  دست یافته  یا می خواهد دست پیدا کند .

از طرف دیگر چرا در زمینه ی  جشنواره های سینما و تئاتر و موسیقی این حساسیت ها وجود ندارد و تمام صاحب نامان  این عرصه ها با طیب خاطر آثارشان را عرضه  می کنند و برای جایزه اش  سبقت می گیرند ؟  شرکت در جشنواره ها به گمان من تایید تمامی سیاست های  فرهنگی نیست ( که  اصلا در حیطه ی فرهنگ این غیر ممکن است ) بلکه  افزایش سهم  و حتا  چانه زنی برای سهم گیری از فرصت های رسمی در جهت  مطرح کردن شعر اصیل امروز است ، با تمام کثرت ها و صداهایش و رسانیدن این صدا به گوش وزارت ارشاد که  حمایت از شعر باید با برنامه ریزی های مستمر و و تخصصی و با دعوت از فعالان این عرصه  در طول سال صورت بگیرد و نه فقط به جایزه دهی به چند نفر و در طول چند روز خلاصه شود . البته در این میان قطعا اختصاص بودجه  به انجمن های شعر و حمایت از جشنواره های غیر دولتی موجب اقبال بیشتر به جشنواره ی شعر فجر خواهد شد . 

 

 

 






...





 

برجی شکسته در صدای کبوتر

رخساری فرو ریخته در لبخند

و گلدانی ویران

در ساقه ی سفالین گیاه  ...

 

لانه ی متروک ماه

و گمشدگان ظلمت

 

که اگر شعری نوشته ام از منصور برمکی و روزنامه ها گفته انـد

که او مرده اســت این هیچ ربطی ندارد به این که شعری نوشته ام

از او و روزنامه ها نوشته اند کـه او مرده است . آخر او پیش تـر

نوشته بود که گهواره ها شلوغند و من هنوز با تمام کودکان آشنا

نشده ام  .

 






<      1   2   3   4      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ