• وبلاگ : و سپس هيچ كس نبود
  • يادداشت : مصاحبه
  • نظرات : 5 خصوصي ، 60 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2   3   4      >
     

    وقتي قرار باشد خلوت لک لک ها ريزش کند چه فرقي مي کند بالا /پايين

    خوراک کوچ ماهي ها را مرداب هاي جهان پر از مرغ هاي ماهي گير است شکارچيان

    حوصله شان بيراهه مي زند

    منتظر نقد ارزشمندتان هستم

    سلام آقاي خواجات

    از اينكه به وبلاگ من سر زديد بسيار ممنون و سپاسگزارم

    با اثري جديد آماده ي نظرات شما عزيزان هستم .

    در ضمن شايد از اين به بعد با اشعار ي با موضوع و مفاهيم غربت آپ شوم لطفا بيشتر نظر بدهيد .

    ممنون .

    آقاي دكتر به پيوندهاي شاپرك افزوده شديد

    http://parvanedelavar.blogfa.com/

    بادرود واحترام

    آقاي دكتر، گفتگوي خوبي بود وخواندنش خوشوقتم كردن

    ظراتتان ارجمنداست ولازم

    شاپرك منظر ديدگاههاي شماستhttp://parvanedelavar.blogfa.com/

    سلام و خسته نباشيد.

    با اجازه به اين مصاحبه در وبلاگ ترانه‏ها بهانه‏ها لينك دادم.

    درود و ارادت
    ديگر چه مي خواهي ازمن از اين من آرزوها؟...
    به روزم.
    درود و ارادت
    ديگر چه مي خواهي ازمن از اين من آرزوها؟...
    به روزم.
    + شاعر جديد دهه هشتاد 

    سلام دكتر.

    من يه شعر داشتم خواستم نقد كني:

    چاي ساز، فلش مموري، امپيتري و اينك...

    سلام
    مطالب رو ملاحظه کردم
    موفق باشيد
    در ضمن در صورت تمايل مي توانيد سايت اختصاصي باران گنابادي شاعر و نويسنده معاصر رو لينک نماييد
    با کمال سپاس

    مجمو جديد از دکتر خواجات : ( بهزاد خواجات از چراغ قرمز عبور مي کند)

    چطوري شاعر بزرگ سرزمينم؟ خيال نكني در رفتي ها! تا مجموعه جديدت رو از دستاي مبارك خودت نگيرم ولت نمي كنم. خيال كردي؟ شماره پلاك ماشينتو دارم

    آقاي خواجات عزيز

    شعري را براي رفع سو تفاهم بعضي از دوستان عزيزم تقديم به شما مي كنم

    در طلا آويز دست گرم شاليزار
    تابستان-مي رقصيد
    مست چون آتش
    به سوز بادِ عصيان وار-مي لغزيد
    در ترنم هاي شور آهنگ تو - اين خاک
    فقط درويش يک زخمه ست
    به ناز رفتنت در صبح- آه حسرت مي کشم من- آه
    نوايي نيست در اين متروک دم اساي شهر غم
    به صحن خلوت مهتاب مي مانم- به حس گيج و پرت ابر
    چاک چاک ساعت تنهاي ام بي تو
    ديده ام هر لحظه خون پالا
    بغض من از درد هم بالا
    اين نشان ِ بي کسي را با کدامين ابر سرخ اندود خواهي گفت؟؟؟
    صحنه اي بس ناتمام درد است چشم بي خوابت -وليکن
    سينه از پرواز قلب تو تهي کرد چشم سبز آراي ِ اين جنگل
    شب به داغستان چو مهتابم-
    اگر ديدي که کس خلوت گذار جاده اي دارد
    بدان عاشق وفادار است
    من که جان را پر تلاطم از تو روح انگيز مي کردم
    کجايي دشت من خانه سراي پر زمينا وار تو هر دم
    من تو را اي باد سحر انگيز عيسي دم -کجا يابم
    تو اي غايب ترين حاضر- براي ديده ي نا ديده ي مردم
    من به سان هاي , و ,واي سيلي امواج
    عطش اواز مي کوبم به نقش موج
    صدايت مي زنم -آي
    بي ني نوازان گرم خيزر هاي مردابم
    تو اي خورشيد پيچک چهره ي بي مرز
    چشمه اي برخيز هان
    چشمه اي برخيز و طوفان کن
    غبار تيرگي را از نگاه بستر بي رود
    دريا کن
    ساحل بي رقتم پوسيد از هنجار درد افزاي اين نامحرمان شهر
    در طلا آويز دست گرم تو غرقم
    رسته چون خسته نثاري چشم خوابم در خيال توست
    قصه ام پايان نخواهد يافت...
    فضاي بي کران روزگاري خوش
    نثارت باد
    تغزل رنگ گفتم حرف - اين حديث نامرادي را
    وليکن در نيمايي ست شعر آبي دريا
    که کس را چشم (ديدن) نيست
    ولي تا ناي (گفتن)هست مي گويم
    سياهي هاي شب اندوه چشمانت
    قصه اش پايان نخواهد داشت

    قريه اي در خشکبيجار(گيلان)ا
    اواخر مرداد 86

    سلام،

    از اين که به وبلاگ من سر زديد متشکرم.

    من شما را سال‌ها پيش ديده‌ام، هشت، نه سال پيش. وقتي که به اتفاق عليرضا بهنام و خليلي شاعر با شما مصاحبه‌اي درباره‌ي شعر دهه‌ي هفتاد براي چاپ در مجله‌ي کلک آن زمان انجام دادم. آن مصاحبه به دليلي که من نمي‌دانم هرگز چاپ نشد و من هم ديگر دسترسي به آن ندارم.

    مطالب قبلي شما را هم خواندم، به ويژه داستان دردناک و شرم‌آور آن جماعتي را که به زور فحاشي و هتاکي به دنبال کيش شخصيت و تعيين ليدر براي شعر ايران هستند و حتا شهامت آن را ندارند که هويت نداشته‌شان را آشکار کنند!

    من چندان با انديشه و جهان‌بيني شما آشنا نيستم، اما چون شما هتاکي و هرزه‌گي را برنمي‌تابم، به ويژه آن که به نام فرهنگ و ادبيات باشد.

    آدرس وبلاگ شما را با افتخار به فهرست پيوندهاي خود افزودم.

    درود.

    مصاحبه ي جالبي بود . به ترانه بازي سري بزنيد .

    سلام آقاي خواجات عزيز . گفتگو را خواندم و برايم بسيار مفيد بود. مدتي بود كه دنبال نقدي بر شعر دهة هفتاد بودم كه خدا را شكر يافتم و خواندم و مستفيد شدم . بحث بسيار خوبي بود . گرچه بعضي مواقع بحث به حاشيه مي رفت . ممنون كه اين گفتگوي ارزنده را در وبلاگتان گذاشتيد .

    پايدار باشيد و تندرست .

    راستي من اول و پانزدهم هر ماه به روزم . خوشحال ميشم سر بزني .

    اگر تو فارغي از حال دوستان-يارا

    فراغت از تو ميسر نمي شود ما را

    سلام

    با غزلكي به روزم.

       1   2   3   4      >